ستارگان خاکی
نویسنده: خادم الشهداء
چه کنم با شرم؟
مردى از اهل حبشه نزد رسول خدا صلوات الله علیه و آله آمد وگفت: (( یا رسول الله!گناهان من بسیار است . آیا در توبه به روى من نیز باز است؟ )) پیامبر (ص) فرمود: (( آرى، راه توبه بر همگان، هموار است . تو نیز از آن محروم نیستى . ))
مرد حبشى از نزد پیامبر (ص)رفت . مدتى نگذشت که بازگشت و گفت:
((یا رسول الله!آن هنگام که معصیت مىکردم، خداوند، مرا مىدید؟ ))
پیامبر (ص) فرمود: (( آرى، مىدید )) مرد حبشى، آهى سرد از سینه بیرون داد و گفت: (( توبه، جرم گناه را مىپوشاند؛ چه کنم با شرم آن؟ )) در دم نعرهاى زد و جان بداد .
گیرم که ز جرم و گنهم در گذری زان شرم که دیدی که چه کردم چه کنم
سلام علیکم
از وبلاگ موجی عشق
یاعلی (ع)
طرح میثاق با نشاط و تعالی!
ای شهید...
نخلستان شعر و ادب
بسیجی در دلش زهرا (س)نشسته...
آخر شهادت آرزوته یا هدفت؟؟؟
محفل دلسوختگان
چندغزل عرفانی دیگر از دیوان امام
حکایت های عبرت آموز(2)
داستان شهدا
در محضر بهجت (1)
اشعار مرحوم سپهر (صوتی)
متن کامل مصاحبه عبدالرضا هلالی-6 / 11 / 86
[همه عناوین(40)][عناوین آرشیوشده]